شعر ، ادبیات ، طنز ، انتقادی و اجتماعی ، داستان های کوتاه و آموزنده ، متن ترانه ها ..... Poetry ، Lyrics of Songs ، Literature ، Irony ، The Community ، Critical & Social

سه شنبه 18 خرداد 1390
ن :

مناجات .....

سلام .....                      

                  

 

        ای مهربان ترین مهربانان عالم

               امروز روز دیگریست

                    مرا دریاب ...




سه شنبه 17 خرداد 1390
ن :

کجاست آدم ...؟!

سلام .....

 

نه یک صدا ،

نه یک فریاد ،

سراسر سکوت _  هستی به تمامی مدفون گشته  ! _

ما همه حلقهء دار خویشیم ... 

نفیر گلولهء مرگ یکدیگر _ زمین بیابان متروک ! _

چشم در چشم ،

در پس این لبخند ... 

آیا دژخیمی نهفته ست یا رفیقی ...؟!؟!

دستت را به من بده ،

آیا سودای قابیلی دیگر در سر نداری ...؟!

کجاست آن نیای (جد) ما

تا ناله ای سر دهد

در سوگ هابیلان زمان .....

 

ه.م غروب

 

 




سه شنبه 17 خرداد 1390
ن :

آسمون هفتم 6 .....

سلام .....


نمی دونم چرا دیگه ، سفرهء دل وا نمیشه ؟!

حرفای ناگفتهء من ، هیچ جا دیگه جا نمیشه

زبون دل بند اومده ، تو این سکوت و برهوت

وقتی جوابمو ندی ، ترانه بر پا نمیشه .....

 

" آسمون هفتم "




دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

آیا می دانید .....

سلام .....

 

آیا می دانید ، از آنجا که زنبور عسل بی نظمی را دوست ندارد ،

‌اگر جلوی کندوی آنها بایستید و مانع رفت و آمد آنها شوید ،   

به شما حمله خواهند کرد .




دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

شعری از لسان الغیب حافظ شیرازی .....

سلام .....

رونق عهد شباب است دگر بستان را

می رسد مژدهء گل بلبل خوش الحان را

ای صبا گر به جوانان چمن باز رسی

خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

گر چنین جلوه کند مغبچهء باده فروش

خاکروب در میخانه کنم مژگان را

ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان

مضطرب حال مگردان من سرگردان را

ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

برو از خانهء گردون به در و نان مطلب

کان سیه کاسه در آخر بکشد ایمان را

هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است

گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را

ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد

وقت آن است که بدرود کنی زندان را

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی

دام تزویر مکن چون دگران قرآن را .....

 

 




دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

زندگی نامهء شاعر .....

سلام .....

 

         زندگی نامهء حافظ شیرازی ،

                     شمس الدین محمد

سال و محل تولد : 726 هـ.ق ، شیراز ،

سال و محل وفات: 791 هـ.ق ، شیراز .....

شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و

مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین

است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان

خواهد بود .

با وجود شهرت والای این شاعر گران مایه در خصوص دوران

زندگی وی بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست

نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز به دنیا

آمده است . اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ

در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره

سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است .

شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آورد و برای

سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما

و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا...

بهره ها گرفت . خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و

ادبی روزگار خود تسلط یافت . او هنوز دهه بیست زندگی خود را

سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدیل

شد . وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود

قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود

نهاد . دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان

فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجور در آمده بود . حافظ

که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه امرای

اینجور قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد

شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.

دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجور توأم با عدالت و انصاف بود و

این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از

سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و

آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید .

حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن

وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء)

حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت. پس از

این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در

سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در

میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و

سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت .

امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود .

حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند :

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی

خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

 
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ

که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

 

لازم به ذکر است حافظ در معدود مدایحی که گفته است نه تنها

متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان

خود را پند داده و کیفر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصاف و

عدالت را به آنان گوشزد کرده است . اقدامات امیر مبارزالدین با

مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه

اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی

قشری امیر مبارز الدین دانست . سلطنت امیر مبارز الدین مدت

زیادی به طول نیانجامید و در سل 759 ه.ق دو تن از پسران او

شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده

بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند . این

دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از

آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار

خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند . اواخر زندگی شاعر

بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم

و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام

داد و از هفتاد هزار سر بریدهء مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی

شیراز نهاد . مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و

حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقهء

زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه

مشهور گشت . نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز

گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی

را گواهی بر شرک و کفر وی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین

مسلمانان شدند . در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او

در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را

به اشعار او واگذارند . پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد :

قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ

که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت

حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز

یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره

در شیراز بود . وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در

سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون

هند نیز راه یافت . نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین

آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان

زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند . حافظ تنها دعوت محمود

شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز

رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی ،

آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب

دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت منصرف شد . شهرت اصلی حافظ و

رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های

بسیار زیباست . 

 

درج در ادامهء مطلب .....






دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

هر روز یک داستان کوتاه 11 .....

سلام .....

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود ، میون این برهوت ، 

ترس از خدا نبود .....!!!!!

پدر داشت روزنامه می خواند ، پسر که حوصله اش

 

سر رفته بود ، پیش پدرش رفت ،

 

و گفت : پدر بیا بازی کنیم .....

 

پدر که بی حوصله بود عکسی در روزنامه را که ،

 

عکس نقشهء دنیا بود ، تکه تکه کرد و به پسرش داد

 

و گفت : برو درستش کن .....!

 

 

پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد ...!

 

 

 

پدر دید پسرش نقشهء جهان رو کاملاً درست جمع کرده !

 

 

 

از او پرسید که نقشه جهان رو … از کجا یاد گرفتی ؟!

 

 

پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم ...!

 

وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه .....

 

 

بیاییم از خودمون شروع کنیم ، از خودمون .....

 




دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

طنز روزانه .....

سلام .....

 

از "طغرل" ميپرسن : فرق کچل با هواپیما می دونی چیه ؟

میگه : "ای دون" ، بابا ما سرمون ميشه ، کچل که اصلا فرق نداره ! 

هواپیما هم نکته انحرافیه .....!!!!!  




دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

خواندنی ها و دیدنی های جالب 10 .....

سلام .....

 

            دیدنی ها و خواندنی ها

                      منتخب (10)


بعضی از مشاغل هر روز باعث مشکلاتی برای صاحبانشان

می‌شوند و یا حتی به آنها صدمه می‌زنند ، ولی صاحبان

این نوع مشاغل دوباره مجبورند فردا صبح در محل کار خود

حاضر باشند . خیلی‌ها این واقعیت را درباره شغل‏شان

می‌دانند ولی حاضر نیستند حرفه ‌شان را عوض کنند .

چون فکر می‌کنند توانایی یاد گرفتن مهارت جدید را ندارند

و یا اینکه دوباره از صفر شروع کردن برایشان دشوار است .

اما همیشه در میان شغل‌ها ، مشاغلی هستند که

علاوه بر سختی ، خطراتی را هم با خود به همراه دارند

و بیش از سایر مشاغل باعث آسیب‌های جسمی یا روحی

می‌شوند . بر اساس آخرین طبقه بندیهای کارشناسان

مشاغلی را که از نظر جسمی ، بیش از شغل‌های دیگر

موجب آسیب هایی می‌شوند را به عنوان شغل های

خطرناک نامگذاری کرده اند که این مشاغل را می توان

به ترتیب زیر نام برد .


آتش‌نشانان

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خیلی‌ها فکر می‌کنند کار آتش‌نشانان خاموش کردن

آتش است ، ولی اگر یکی از نزدیکان شما این شغل

را داشته باشد حتما به شما خواهد گفت که گاهی

از درد رنج می‌برد . آتش‌نشانان به خاطر حرفه‌شان

با حرارت زیاد آتش سر و کار دارند و ممکن است در

ماموریت‌هایشان دچار سوختگی هم بشوند . درد

جسمی در شغل آتش‌نشانی به همین جا ختم

نمی‌شود . وقتی یک آتش‌نشان شیلنگ آب بزرگی را

که آب با فشار از آن خارج می‌شود در دست می‌گیرد

و به جنگ شعله‌های آتش می‌رود ، فشار زیادی بر

عضلات کمر و بازوانش وارد می‌شود . اغلب

آتش‌نشانان باید از نردبان‌های بلند بالا بروند و همراه خود

فردی را که در میان شعله‌های آتش گیر افتاده است را

بر دوش خود حمل کنند و پایین بیاورند . در این میان اگر

از ارتفاع زیاد سقوط کنند و آسیب جدی ببینند ، باید از

شغل خود انصراف بدهند و بازنشسته شوند البته اگر

از این سانحه جان سالم بدر ببرند . از سوی دیگر

شیفت‌های آتش‌نشانان بسیار طولانی است و مجبورند

در تمام طول شب و گاهی دو روز پشت سر هم در

ایستگاه‌های آتش‌نشانی بخوابند که تشک‌های نامناسب و

تخت‌خواب‌های غیراستاندارد در استراحتگاه‌ آنها باعث بروز

کمردرد خواهد شد . با این حال ، آتش‌نشانان مردانی قوی

و با اراده هستند که بدن‌شان را برای انجام هر کاری ، در

هر زمانی که به آنها ماموریت داده می شود ،

آماده می‌کنند .


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خلبانان و مهندسین پرواز

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خلبان شدن و پرواز بر فراز ابرها آرزوی خیلی از بچه‌هاست ،

ولی وقتی از دور به این حرفه نگاه می‌کنید ، شاید از

فشار کاری سنگینی که یک خلبان تحمل می‌کند ، خبر

نداشته باشید . گاهی ساعت‌ها پرواز و بیداری باعث بروز

سردرد در خلبان می‌شود . گرچه پروازهای خلبانان برنامهء

نوشته شده‌ای دارد ، ولی گاهی به دلایلی مانند اوضاع

نامساعد جوی ، لغزندگی باند و ..… پرواز به تاخیر می‌افتد و

برنامهء خواب و استراحت خلبانان را به هم می‌زند .

اگر شما یک خلبان باشید گاهی لازم است چند بار در طول

روز هواپیمایتان را عوض کنید و کیف خود را همراهتان از یک

هواپیما به هواپیمای دیگر ببرید که حمل این کیف سنگین

در یک سمت بدن ، به مرور زمان باعث آسیب ستون

فقرات‌تان و بروز درد می شود . از سوی دیگر ، ساعت‌های

طولانی پرواز و در یک موقعیت ثابت نشستن یکی دیگر از دلایل

بروز دردهای جسمی در خلبانان است .

توجه به این دردها و رفع آنها در حرفه خلبانی مهم است ،

چون ممکن است تمرکز خلبان را به هم بزند و جان صدها مسافر

را به خطر بیندازد .

ناگفته نماند که مهندسین پرواز نیز زمان بسیار زیادی را در معرض

مواد شیمیایی هستند و نه فقط آنان بلکه خلبانان زمان زیادی

در حین پرواز در کنار خطوط قوی برق به سر می برند که با چشم

غیر مسلح نیز دیده می شود .


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پلیس ها

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

بعد از خلبانی ، پلیس شدن آرزوی بسیاری از پسر

بچه‌هاست ، ولی خیلی از این آرزوها در بزرگسالی

با دیدن دشواری شغل پلیس‌ها به فراموشی سپرده

می‌شود . در خیابان‌های شلوغ بین ماشین‌ها

ساعت‌ها ایستادن و ترافیک را هدایت کردن و یا در تعقیب

و گریز خلافکاران و جنایتکاران شرکت کردن ، از این حرفه

شغلی پُر استرس می‌سازد که این استرس هم بر جسم

و هم بر فکر و روح پلیس‌ها وارد می‌کند . بسیاری از

پلیس‌ها در هنگام انجام وظیفه زخمی می‌شوند و صدمه

می‌بینند . ساعت‌های طولانی در اتومبیل پلیس نشستن

و رانندگی کردن و یا سر چهارراه ایستادن باعث بروز

کمردردهای مزمن در پلیس‌ها می‌شود .


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

شیشه پاک کن های آسمان خراش ها

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

شما باید قدرت بدنی بسیار بالایی داشته باشید تا بتوانید در 

آسمان خراش ها شیشه پاکن شوید . یکی از این کارگرها

بدون کمربند ایمنی ، بدون کلاه ایمنی و درحقیقت بدون

هیچ وسیله ای کار می کند و تنها به فکر برق انداختن

شیشه های ساختمان برای ساکنان آن است . این کارکنان

هیچ اعتراضی به وضع کاری خود ندارند چون می دانند در

صورت اعتراض کارگر دیگری استخدام می شود .


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

درج در ادامهء مطلب .....

 

 

 

 

              خطرناکترین مشاغل جهان

 

شما چقدر عاشق شغلتان هستید ؟

آنقدر که حاضرید به خاطر آن فشار کاری و استرس

و خطرات آن را تحمل کنید ؟




دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

جم نامه 9 .....

سلام .....

 

کلبه ای هست مرا ، که مکانش زیباست

آن مکانش به تو تقدیم که قلبم آنجاست

در و دیوار ، نیالوده به نفرت ، همه پاک

جزء جزء اش ، به نیایش بر خاک

هر نوایی ز درونش ، شاد است

طالبم هر نفسی را که ز غم آزاد است

چون تو با روح بزرگت به سرایم آیی

غم عالم به سراپردهء من هیچ ندارد جایی

پس قدم رنجه کن و پای بنه بر دل ما

تا که لبریز شود جام وجودم ز وفا

چونکه رفتی تو ، به دیدار " جم " آیی آیا ؟

تا که تکرار شود منت تو ، بار دگر بر سر ما ..... 

 

" جم "

    




دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

روز شمار تاریخ خودی .....

سلام ..... 

روز دهم : 

نمی دونم کجا شنیدم که ، ملتی که گذشتهء خودش رو

نشناسه ، راهی به سوی آینده نمی تونه باز کنه .....

حالا درست گفتم یا غلط نمی دونم ، ولی یه همچین جمله ای یادم بود ....

به همین دلیل این پست رو تا عمری باقی هست میرم ،

امید که مقبول خاطر افتد .....

 

1316/03/17 : اساسنامهء دبیرستان های معقول و منقول .....

1321/03/17 : تصمیمات کمیسیون رسیدگی به وضعیت مهاجرین

بیگانه و ایرانی و پناهنده به دولت ایران ..... 

 

در خاتمه خواهش می کنم اگر چیزی رو از قلم انداختم و شما می دونید ، 

حتما یادآوری کنید تا همین دم صبحی ، بنویسم .....

ارادتمند دلای عاشق " مخصوصا ایرانی "

ه.م غروب

 

 




دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

به یاد کودکی .....

سلام .....
 
توپ سفیدم قشنگی و نازی

حالا من می‌خوام برم به بازی

بازی چه خوبه با بچه‌های خوب

بازی می‌کنیم با یه دونه توپ

چون پرت می‌کنم توپ سفیدم را

از جا می‌پره می‌ره تو هوا

قل قل می‌خوره تو زمین ورزش

یک و دو و سه و چهار و پنچ و شش



دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

سخن روز .....

سلام .....

معجزه بود ، اگر جوانان می دانستند و

پیران می توانستند .....!!!

 




دو شنبه 17 خرداد 1390
ن :

مناجات .....

سلام .....                      

                  

 

 خداوندا ، در این روز ، مرا از دریای غربت ،

     نجات بده ، تا دستم را ، به سوی ،

        هر خشکیده ای دراز نکنم ..... 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

هر روز نامه .....

نباید فقط عید باشد تا بهانه کنیم

و به کسانی که دوستشان داریم بگوییم : " سلام و سلام و سلام ..... "

سلام .....

نوروز همان روز نوین است

عاری ز گناه و خشم و کین است

نوروز سلامت است و خوبی

یک شمه ز عالم ربوبی

نوروز صدای پای عید است

خالی ز فریب و مکر و کید است

نوروز فراموشی و نسیان

در هر چه کدورت است و عصیان

نوروز رسیدن بهار است

روییدن سبزه ای ز خار است

نوروز حرارت است و گرما

فارغ شدن از سوزش سرما

نوروز فشردن دو دست است

کز دشمنی و دروغ خسته ست

نوروز وداع با زمستان

هم ورود در حلقهء مستان

نوروز نهایت سپیدی ست

روز خوش بی رنج و پلیدی ست

نوروز تلاقی نگاهی

با برق نگاه رخ چو ماهی

نوروز همه نیکی و پاکی ست

حق یار چو شد ، ز غم چه باکی ست ؟

القصه ، چه گویمت که چون است ؟

نوروز حکایت درون است

هر روز که از بدی بریدیم

عید است و به نوروز رسیدیم .....

 

ه.م غروب

 

 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

آسمون هفتم 5 .....

سلام .....

حس عجیبی داره ، حس به تو رسیدن

تو جادهء خیالی ، به سمت تو دویدن

ترک زمین و کردن ، به آسمون پریدن

کنار تو نشستن ، رنگ و ریا ندیدن

حس عجیبی داره ، حس به تو رسیدن .....

 

" آسمون هفتم " 

 

 

 

 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

آیا می دانید .....

سلام .....

 

آیا می دانید که ، " سومری ها " ،

در قرن چهارم قبل از میلاد خط را اختراع کردند .




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

شعری از سیمین بهبهانی .....

سلام .....

 

                           دوباره می سازمت وطن

 

دوباره می سازمت وطن !

اگر چه با خشت جان خویش

ستون به سقف تو می زنم ،

اگر چه با استخوان خویش

دوباره می بویم از تو گُل ،

به میل نسل جوان تو

دوباره می شویم از تو خون ،

به سیل اشک روان خویش

دوباره ، یک روز آشنا ،

سیاهی از خانه میرود

به شعر خود رنگ می زنم ،

ز آبی آسمان خویش

اگر چه صد ساله مرده ام ،

به گور خود خواهم ایستاد

که بردَرَم قلب اهرمن ،

ز نعرهء آنچنان خویش

کسی که « عظم رمیم» را 

دوباره انشاء کند به لطف

چو کوه می بخشدم شکوه ،

به عرصهء امتحان خویش

اگر چه پیرم ولی هنوز ،

مجال تعلیم اگر بُوَد ،

جوانی آغاز می کنم

کنار نوباوگان خویش

حدیث حب الوطن ز شوق

بدان روش ساز می کنم

که جان شود هر کلام دل ،

چو برگشایم دهان خویش

هنوز در سینه آتشی ،

بجاست کز تاب شعله اش

گمان ندارم به کاهشی ،

ز گرمی دمان خویش

دوباره می بخشی ام توان ،

اگر چه شعرم به خون نشست

دوباره می سازمت به جان ،

اگر چه بیش از توان خویش

           




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

زندگی نامهء شاعر .....

سلام .....

 

                                            زندگی نامهء سیمین بهبهانی

                                               

 

سیمین خلیلی معروف به " سیمین بهبهانی " فرزند عباس خلیلی

و عموی پدر او حاج میرزا حسین حاج میرزاخلیل مشهور به

میرزا حسین خلیلی تهرانی از رهبران مشروطه بود ،

علامه ملاعلی رازی خلیلی تهرانی پدربزرگ اوست .

پدرش به دو زبان فارسی و عربی شعر می‌گفت  

و حدود ۱۱۰۰ بیت از شاهنامه فردوسی را

به عربی ترجمه کرده بود ، ضمنا رمان‌های

متعددی را هم به رشته تحریر درآورد که

همگی به چاپ رسیدند .

مادر او فخرعظما ارغون دختر مرتضی قلی ارغون از بطن قمر خانم

عظمت السلطنه بود . فخر عظما ارغون فارسی و عربی و فقه و

اصول را در مکتبخانهء خصوصی خواند و با متون نظم و نثر نیز

آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را زیر نظر یک مربی

سوئیسی آموخت . او همچنین از زنان پیشرو و از

شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن نسوان

وطن‌خواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر

روزنامه آیندهء ایران بود. او همچنین عضو

کانون بانوان و حزب دموکرات بود و به

عنوان معلم زبان فرانسه در

آموزش و پرورش خدمت

می‌کرد .....

به ادامهء مطلب مراجعه کنید .....

 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

هر روز یک داستان کوتاه 10 .....

سلام .....

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود ، میون این برهوت ، 

ترس از خدا نبود .....!!!!!

 

می خواستم به دنیا بیایم ، در زایشگاه عمومی ،

پدر بزرگم به مادرم گفت : فقط بیمارستان خصوصی .

مادرم گفت : چرا ؟... گفت : مردم چه می گویند ؟!...

می خواستم به مدرسه بروم ، مدرسهء سر کوچه مان .

مادرم گفت : فقط مدرسهء غیر انتفاعی !

پدرم گفت : چرا ؟... مادرم گفت : مردم چه می گویند ؟!...

به رشتهء انسانی علاقه داشتم .
پدرم گفت : فقط ریاضی !

گفتم : چرا ؟... گفت : مردم چه می گویند ؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم .

خواهرم گفت : مگر من بمیرم .

گفتم : چرا ؟... گفت : مردم چه می گویند ؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم .

پدر و مادرم گفتند : مگر از روی نعش ما رد شوی .

گفتم : چرا ؟... گفتند : مردم چه می گویند ؟!...

می خواستم به اندازهء جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم .

مادرم گفت : وای بر من ...

گفتم : چرا ؟... گفت : مردم چه می گویند ؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود ،
می خواستم ساده باشد و 

صمیمی . همسرم گفت : شکست ، به همین زودی ؟!...

گفتم : چرا ؟... گفت : مردم چه می گویند ؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم ،
در حد وسعم ،

تا عصای دستمان باشد . زنم گفت : خدا مرگم دهد .

گفتم : چرا ؟... گفت : مردم چه می گویند ؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید ، در زایشگاه عمومی .

پدرم گفت : فقط بیمارستان خصوصی .

گفتم : چرا ؟... گفت : مردم چه می گویند ؟!...

بچه ام می خواست به مهد کودک برود ، به مدرسه برود ،

رشتهء تحصیلی اش را برگزیند ، خدمت کند ، شغلی انتخاب کند ،

 ازدواج کند و باز مردم چه می گویند ؟! ..................................

می خواستم بمیرم . بر سر قبرم بحث شد .

پسرم گفت : پایین قبرستان . زنم جیغ کشید .

دخترم گفت : چه شده ؟... گفت : مردم چه می گویند ؟!...

مُردم . برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت .

خواهرم اشک ریخت و گفت : مردم چه می گویند ؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند .

اما برادرم گفت : مردم چه می گویند ؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش

حک کردند . حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و

تمام سرمایه ام برای ادامهء زندگی ، جمله ای

بیش نیست : مردم چه می گویند ؟!...

مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم ،

لحظه ای نگران من نیستند .....!!!!!

 

 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

طنز روزانه .....

سلام .....

 

"طغرل" ، موهای بلند ؛ گیسوی کمند خودشو ،

از ته ته میزنه و کله رو برق میندازه .

ازش می پرسن : اسم شامپوت چیه ؟

می گه : "هی وااای من" ، من شامپو لازم ندارم ،

از شیشه پاک کن استفاده می کنم !!!

 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

خواندنی ها و دیدنی های جالب 9 .....

سلام .....

 

            دیدنی ها و خواندنی ها

                      منتخب (9)

                      اولین شخص 

           قربانی تصادف رانندگی در ایران

               گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org 

غلامحسین درویش معروف به درویش خان یکی از

نامداراترین موسیقی‌‌دانان ایران ،

اولین قربانی تصادف رانندگی در ایران است .

ماجرا از این قرار است که آخر شب دوم اسفند ماه

سال ۱۳۰۵ هجری شمسی جهت عزیمت استاد از

محفل موسیقی به منزل درشکه ای دو اسبه

کرایه می‌کنند و استاد سوار بر درشکه به طرف

منزل حرکت می‌نماید . در آن زمان اتومبیل به تازگی

وارد خیابانهای شهر شده بود و تعداد آنها به سختی

به ۵۰ دستگاه می‌رسید و همچنین اخذ گواهینامه

رانندگی هنوز وجود نداشت و رانندگان عموما”

ناشی بودند و قوانین راهنمایی و رانندگی نیز

نه وجود داشت و نه اعمال می‌شد .

زمانیکه درشکه حامل درویش خان از خیابان امیریه

به سمت شمال می‌پیچد ، اتومبیل فوردی از جهت

مخالف با درشکه و اسبهای آن تصادف می‌کند ،

اسبهای درشکه درجا تلف می‌شوند و استاد از

درشکه به بیرون پرتاب شده و از ناحیه سر به زمین

برخورد می‌کنند ، بلافاصله مردم رسیده و مجروح را

به بیمارستان نظمیه تهران که بهترین بیمارستان

آن زمان تهران بود می‌رسانند . اما متاسفانه ضربه

سنگین بوده و استاد گرانقدر موسیقی ایران ،

بعد از ۵ روز ، به دلیل ضربه مغزی فوت نموده و

جامعهء موسیقی را سیاه پوش و داغدار فقدان خود

می‌نماید . درویش خان در زمان مرگ ۵۴ ساله بود ،

پیکر استاد را در گورستان ظهیر الدوله جنب مزار

مراد خود ظهیرالدوله داماد درویش مسلک

ناصرالدین شاه دفن نمودند .

مزار درویش خان واقع در خیابان دربند ، 

گورستان ظهیر الدوله پایین آرامگاه ظهیرالدوله است .

 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

جم نامه 8 .....

سلام .....

 

روز " نو " یعنی که " نو " روزی دگر

جمله ایام خدا نوروز و ما زان بی خبر

غنچه ای چون گل شود وا می شود

با لب خندان تو شادی شکوفا می شود

می توانی با لب خندان ز گل آری اثر

چون تو خود گل هستی و زان بی خبر

پس بیا امروز را " نو " کن ، که نوروزش کنیم

شادمان امروز را بهتر ز دیروزش کنیم

آن زمان غم نزد ما دیگر ندارد جایگاه 

تا که موج عشق ما را پر کند در هر نگاه .....

 

 " جم "

 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

روز شمار تاریخ خودی .....

سلام ..... 

روز نهم : 

نمی دونم کجا شنیدم که ، ملتی که گذشتهء خودش رو

نشناسه ، راهی به سوی آینده نمی تونه باز کنه .....

حالا درست گفتم یا غلط نمی دونم ، ولی یه همچین جمله ای یادم بود ....

به همین دلیل این پست رو تا عمری باقی هست میرم ،

امید که مقبول خاطر افتد .....

 

شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

1310/03/16 : قانون راجع به تقسیمات وزارت اقتصاد ملی .....

1344/03/16 : ارسال اساسنامهء سازمان تعاونی مصرف 

دانش آموزان ..... 

 

در خاتمه خواهش می کنم اگر چیزی رو از قلم انداختم و شما می دونید ، 

حتما یادآوری کنید تا همین دم صبحی ، بنویسم .....

ارادتمند دلای عاشق " مخصوصا ایرانی "

ه.م غروب

 

 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

به یاد کودکی .....

سلام .....

من یار مهربانم 
 
دانا و خوش زبانم 
 
گویم سخن فراوان 
 
با آن که بی زبانم 
 
پندت دهم فراوان 
 
من یار پند دانم 
 
من دوستی هنرمند 
 
با سود و بی زیانم 
 
از من مباش غافل 
 
من یار پند دانم
 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

سخن روز .....

سلام .....

 

" امید " ستون دنیاست .....

 




دو شنبه 16 خرداد 1390
ن :

مناجات .....

سلام .....

                       

 

         خداوندا ، به ما توفیق طاعت و

        دوری از معصیت عنایت بفرما .....




یک شنبه 15 خرداد 1390
ن :

آسمون هفتم 4 .....

سلام .....

 

فکر می کنم  تو کار دل ، جادو و جمبل می کنی

قدرت فکرو می گیری ، کارشو مختل می کنی

هر وقت میآم حرف بزنم ، سکوته تو ، دیوار می شه !!! 

این دل مجنون رو چرا ، دچار معضل می کنی ...؟!

وقتی میآم یواشکی ، یه گوشه ای پنهوون می شی

می خندی بم (به من) از اون دورا ، من رو معطل می کنی

اگر بیآیی تو این دفعه ، جواب سر بالا می دم

حالا بگو با آسمون ، دوباره کل کل می کنی ؟؟؟؟!!!!!

 

" آسمون هفتم "

 




یک شنبه 15 خرداد 1390
ن :

جم نامه 7 .....

سلام .....

 

هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر است

یا که از عالم ربانی خود با خبر است

علم ربانی و صاحب نظری را دریاب

اندر آن شخص که با خلق خدا خوب تر است .....

 

"جم"

 




یک شنبه 15 خرداد 1390
ن :

نوعی دیگر از هر روز یک داستان کوتاه 9 .....

سلام .....

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود ، میون این برهوت ، 

ترس از خدا نبود .....!!!!!

 

          گاهشمار تمام سنگی

                   2500 تا 3000 ساله

          یکی از افتخارات ناشناختهء

                       ایران زمین


بنایی با معماری‌ خاص در "نقش رستم" در استان فارس وجود دارد

كه از زمان حمله اعراب به ایران به اشتباه آن را " كعبه زرتشت "

نامیده اند .

کعبه زرتشت در زمان هخامنشیان و به احتمال زیاد در عصر

پادشاهی داریوش بزرگ ساخته شده ‌است . این بنا که با خصوصیات

ظاهری یک مکعب مستطیل شکل است ، دارای تنها یک مدخل

بالاتر از سطح زمین و بازمانده پلکانی برای دسترسی به تنها ورودی

آن است . تا سال ۱۳۱۶ شمسی ، یک سوم پایینی بنا در زمین دفن

شده بود و تنها در این سال و با آغاز کاوشهای باستان‌شناسی بود

که مشخص گردید که بنا در سه سمت خود (بجز ورودی) دارای سکو

است . همچنین در درگاه ورودی جای چرخش پاشنه دری سنگین و

کلفت ، نشان از دربسته بودن بنا می‌دهد . این ساختمان تماماً از

سنگ آهکی سفید و سیاه ساخته شده‌ است .


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

تصویر بنای معروف به کعبهٔ زرتشت در نقش رستم

در دیوار داخل این ساختمان لغت "کعبه" حکاکی شده است .

در کتاب‌های زرتشتی آمده است که حضرت زرتشت "زاراتشترا"

در این محل ، نیایش می‌کرده است . اعراب ، لغت کعبه را از

پارسی پهلوی گرفتند . همان‌طور که در زمان داریوش کبیر

به كشور "عمان" امروزی "مکه" می‌گفتند ؛

بنابراین كلمه مكه نیز فارسی است .

در محاسبه روز نوروز در کتب زرتشتی نوشته شده است که

زرتشت در این رصدخانه ، محل شروع نوروز را محاسبه کرد .

نوروز در روز اول فروردین از محلی شروع می‌شود که اولین اشعهء

آفتاب در آنجا بتابد . بر اساس برآورد گاهنامه زرتشت ، هر 700 سال

یک‌بار نوروز از ایران شروع می‌شود . آخرین ‌باری که نوروز از ایران

شروع شد ، 300 سال پیش بود . در سال 1387 ، نوروز از پاریس و

بروکسل و در سال 1388 ار تورنتو و نیویورک شروع شد .

در سال 1389 هم نوروز از محلی بین آلاسکا و هاوایی شروع شد ...

الباقی در ادامهء مطلب .....

 

 





تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل درد غروب و آدرس deldardeghoroob.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.