شعر ، ادبیات ، طنز ، انتقادی و اجتماعی ، داستان های کوتاه و آموزنده ، متن ترانه ها ..... Poetry ، Lyrics of Songs ، Literature ، Irony ، The Community ، Critical & Social

دو شنبه 28 آذر 1390
ن :

غروب غریبانه 1 تا 3 .....

  غروب غریبانه 1 .....

سلام ... سلام .....

با تو تموم آبیه آسمونم با منه ...

بدون تو آسمونم دم از جنون میزنه .....

با تو ستاره ها چه روشنن یه جور دیگن ...

بدون تو ظلمتن و نمی تونن راهو نشونت بدن .....

با تو صدای من عطشناکه پر از خواستنه ...

بدون تو مرگه منه غروبه دوسداشتنه .....

با تو هوای عاشقی چه ساده س ...

بدون تو تمامه من اسیر دست باده س .....

با تو جنون و درد لا علاجی ...

بدون تو مکه کجاس ؟ خدا نداره حاجی .....

با تو تموم شادیا رنگی میشن رنگه خوده حقیقت ...

بدون تو دنیا شبونه س و لبالب پر از مصیبت .....

با تو پر از خواهش تبدارم و پر ماجرا ...

بدون تو راهی گورم تو مسیرم پره ماتمسرا .....

 

 غروب غریبانه 2 .....

سلام ... سلام .....

با تو به دور از همهء درد ها ...

بدون تو ، عالمه و درد ما .....

با تو دلم خانهء صد پنجره ...

بدون تو صدای من خفته ته حنجره .....

با تو ز خاک تیره میشوم سبز ...

بدون تو من و غمم چه بی مرز .....

با تو جهان سرای نور خورشید ...

بدون تو خدا سیاه پوشید .....

با تو بدون مرز و بی بهانه ...

بدون تو خالی ام از ترانه .....

با تو نفس کشیدن آرزومه ...

بدون تو شبام سیاه و شومه .....

با تو همه دنیا پر از بهاره ...

بدون تو زمستونه ، آخری ام نداره .....

 

غروب غریبانه 3 ..... 

سلام ... سلام .....


با تو همه دنیا پر از بهاره ...

بدون تو زمستونه جای چرا نداره .....

با تو نوازش گلا قشنگه ...

بدون تو دنیا چه زبره ، قفسه ، چه تنگه .....

با تو کتاب عشق خوندن داره ...

بدون تو جهنمه که جای موندن داره .....

با تو سبک میشم برای پرواز ...

بدون تو قصهء من نیست و نبود از آغاز ..... 

با تو فضای خونه آرامشه ...

بدون تو پرم از آشوبی که پر خواهشه .....

با تو منو تو مای قصه هاییم ...

بدون تو دنیا با من جفتی تک و تنهاییم .....

با تو غریب ، غروبه تنهاییه ...

بدون تو غروب خونی توی بد جاییه .....

ادامه دارد .....

ه.م غروب

 



:: برچسب‌ها: غروب غریبانه , " ه, م غروب " , دل درد غروب , س, خ غریب , کتاب عشق , زمستون , جهنم , پرواز , خواهش , آشوب , نفس , سیاه , بدونِ مرز , خانهء صد پنجره , ,


دو شنبه 14 آذر 1390
ن :

تو برای من .....

سلام .....

 

واسم جادهء عشق تو ، راه بود

همه جاده ها بی تو بیراه بود

واسم داشتنت داشتنه دنیا بود

بدون ، دنیا بی تو ، فقط رویا بود

واسم با تو غم ها ، یه دلخنج بود

همه شادیا ، یی تو چون رنج بود

واسم گردیه صورتت ماه بود

بدون ، بی تو ذکرم فقط آه بود

واسم عطر تو ، عطر صد یاس بود

همه ترمه ها بی تو کرباس بود

واسم چشم تو چشمهء نور بود

بدون ، چشم من بی تو بس کور بود

واسم خندهء تو چه پر شور بود

همه دلخوشی بی تو باز دور بود

واسم تو نگات برق الماس بود

بدون ، بی تو ختم یه احساس بود

واسم لمس تو حس سبزینه بود

همه عالمم بی تو پر کینه بود

واسم بوسه هات بهشتی چو بود

بدون ، گر بهشتم جهنم شده بی تو بود

واسم گرمیه دست تو چاره بود

همه ، قلب و دل بی تو صد پاره بود .....

 

 

" ه.م غروب "

 




دو شنبه 7 آذر 1390
ن :

آی عشق بازت نمی یابم ..........

سلام .....

اکنون پر از شعرم

و تمامی من ، پر از گریه

پر از بغض فرو خورده

بر شانه های زخمی زمین

و دلی تا نیمه راه مرده ...

نعش زندگی را ببین

سرد و ساکت اما بی هراس

بر تاوان عشق می نگرد

و دستهای نداشته اش را بر زخمهای دل می کشد

و لبخندش به تلخیه سرنوشت

با خاکیه کوچه همرنگ میشود

همه چرک آگین همه ملتهب

و چشمهایم خونی ...

با خاکیه کوچه پیوند میخورم و

آر
زوی خفتن قرنها را دارم

سالهایی که کسی به دیدارم نخواهد آمد

دستهای متلاطم اندوه مرا میبرد به اوج یک ترانه

و از من حتی نامی نمی برند

به اوج یک ترانه به ظاهر مرده

و بغضهای اندوهگین و فرو خورده

تو میشنوی صدای مرا از اعماق تاریکی

و خوب که مینگری میبینی که ظلمت منم

شب منم

و هراس از دست دادنت مرگ تنم

مرا با من تنها مگذار که

قابیلی دیگر زاده خواهد شد

بر معصومیتی که داشتم

عشقی که دریغ .....

و فرشتهء مرگی که به انتظار من است

من لحظه لحظهء با تو بودن را مشق کردم

در ثانیه هایی که نداشتمت

من از حس تو پر بودم و افسوس

آرزوی همراهیت را در گور زندگیم زمزمه خواهم کرد

بر من

بر پیکر عاشقانه ترین مرگ جهان

مرثیه ای بخوان

بخوان که کاش مادر زمین

دیگر نزاید عاشقی را

که همهء عمر حسرت تو را

حمل خواهد کرد

و با خود

به اعماق دوزخ خواهد برد

مرگ بر من

و بر آفرینشی

که نفرت را بر زمین مستولی کرد

و بر عشق پیشی داد

فاتحه ات را بلند بخوان

بگذار همه بدانند

جسدم نیز متعلق به توست

بگذار همه بدانند

عشق به شکل پرواز پرنده نبود

به شکل قفسی بود

برای پرواز ما

بگذار همه بدانند

عشق خواب یه آهوی رمنده نبود

بیداری عمری از من بود

در حسرت نداشتن تو

بگذار همه بدانند

زایر تشنهء زیر باران من بودم

و چشمه

چشمهء آب

کشنده من

بگذار همه

در جشن ماتم من پای بکوبند

که این آخرین آرزویم بود

و بگذار تو بدانی

که اولین پاسخ در گورم

نام توست به عظمت اسم خدا .....



" ه.م غروب "





تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل درد غروب و آدرس deldardeghoroob.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.