شعر ، ادبیات ، طنز ، انتقادی و اجتماعی ، داستان های کوتاه و آموزنده ، متن ترانه ها ..... Poetry ، Lyrics of Songs ، Literature ، Irony ، The Community ، Critical & Social

یک شنبه 29 مرداد 1391
ن :

پا پس نمی گیرم .....

سلام .....

دلی را به تو دادم که ، نه دیگر پس نمی گیرم

و دستم را به دامان ، کس و ناکس نمی گیرم

بیا شامه نوازی کن ، بیا شاخه گل مریم

که من عطر تو را هرگز ، ز خار و خس نمی گیرم

تو که شوق پریدن را ، به این درمانده می دادی

نگفتی بال پروازی در این محبس نمی گیرم

اگر بال و پری باشد ، به دنبال تو می آیم

یقین دارم که هرگز من پر از کرکس نمی گیرم

چه طعمی مانده از عشقت ، به جا ، در زیر دندان که

به دندان میوه های ، کال و خام و گس نمی گیرم

شبی قلبم چنین می گفت : که تا هستی کنار من

تپش هایی شبیه ، قلب دلواپس نمی گیرم

به هر جا می روم انگار ، قدم هایی به سوی توست 

قسم خوردم به عشق تو ، که من پا پس نمی گیرم .....

 

آیینهء مهربانی " باران "

27 / 05 / 91

 




جمعه 27 مرداد 1391
ن :

مردونگی !!!!!

سلام .....

چقدر مردای مردی که دل از زمین بریدن

مست مست عشق بودن ، تا به آسمون رسیدن 

چقدر مردای مردی ، واستادن جای درختا

سر رو شونه شون میذاریم ، با دل خون گاهی وقتا 

چقدر مردای مردی که دل از خاک بریدن

با همه بی پریاشون ، پر به افلاک کشیدن

چقدر مردای مردی که لباساشون کفن شد

خونشون قطره به قطره ، هدیه بر مام وطن شد

چقدر مردای مردی که دل از آب بریدن

با خدا همسفری رو ، نه فقط تو خواب دیدن 

چقدر مردای مردی که نکردن خالی شونه

تا قیام و تا قیامت ، اسماشون یادت بمونه .....

 

" ه.م غروب "

 

 




جمعه 27 مرداد 1391
ن :

رنج نامه .....

سلام .....

دردا که تمامی عشق من ، به اندازهء ظلم او تو را نیاز نبود !!!!!

و مرغکان عشق را تو خود به اختیار ،

قربانی هر روزهء ستمگر کرکس می کنی !!!

روزی پنج بار ، در هفده خوراک ، همچون نماز ،

و می پنداری وظیفه و عبادت تنها احتیاج و مشق مظلوم است !!!!!

وای بر روشنفکری که جهلش همچون ظلمت شام ،

ستاره ها را به پشت ویترین اسارت ،

به طاق شیشه ای آسمان میخ کرده باشد !!!

و چنین است فرجام اندیشهء عاشق که دردا ،

زخم اعتیاد به خودآزاری معشوق را نیز مرحم نبود !!!!!

و قلبی برای ریشه دواندن نیافت و

تنهایی ، تنها ،

نامی بود بر هماغوشی های تنهای خلوت شبانهء وظیفه ها ،

و بدینسان شاخه هایم نیز شکست !!!

بگذریم ای دوست ...........

عشق را اینجا مجالی نیست ،

و در پس خنده های رمز آلود ،

حسی و شور و حالی نیست .....!!!!!

 

" ه.م غروب "

17:25 ، 26 / 05 / 1391

 

 




چهار شنبه 23 مرداد 1391
ن :

چی کار کنم .....!؟

سلام .....

چی کار کنم عزیز من

که باز صدامو گوش کنی ؟

تو این شبای بی غزل

ترانه هامو گوش کنی ...!!!

چی کار کنم که همصدا

با من بی زبون بشی ؟

صدای رویش تنم

تو این شب خزون بشی ...!!!

چی کار کنم ستارهء

شبای بی ستاره شی ؟

رو تنکویر خشک من

گریه های بهاره شی ...!!!

چی کار کنم که ایندفه ( این بار )

با من تو همسفر بشی ؟

راهی جاده های عشق

با اون همه خطر بشی ...!!!

چی کار کنم که با دلم

یه ذره مهربون بشی ؟

دم مسیحایی واسه

این من نیمه جون بشی ...!!!

چی کار کنم تا شهر عشق

همپا و همرام بشی ؟

برای من که هیچکسم

تو لااقل نام بشی .....!!!!!

 

" ه.م غروب "

 




چهار شنبه 23 مرداد 1391
ن :

چاره .....

سلام .....

من به تو تکیه کرده ام ،

جز تو مرا پناه نیست ...

بدون تو میل گذر ،

ز طالع تباه نیست .....

تمام روز ظلمت و ،

شبم چه گویمت ؟ که تار ...

چو نیستی به آسمان ،

نه یک ستاره ، ماه نیست .....!!!

مرا که راضی ام ز تو ،

به خاک گور من سپار ...

برای خسته قلب من ،

بدان جز این ، که راه نیست .....

 

" ه.م غروب "

 





تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل درد غروب و آدرس deldardeghoroob.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.