شعر ، ادبیات ، طنز ، انتقادی و اجتماعی ، داستان های کوتاه و آموزنده ، متن ترانه ها ..... Poetry ، Lyrics of Songs ، Literature ، Irony ، The Community ، Critical & Social

سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

بغض گره خورده .....

سلام .....

 

اگه غم توی صدامه ،

از گره خوردن بغضه ، واسه حبس نفسامه .....

داغ یک عمر شکستن ،

عشقو بر چله نشستن ، راز اشکی که هنوز توی چشامه ..... 

کاشکی این غصه تموم شه ،

همه با همدیگه باشیم ، حرفامونم یه کلوم شه .....

اگه سخته ، اگه ناممکنه یک دست و رها شیم ،

لااقل سجده به بت ها ، به دغل کارا حروم شه .....

میگن این رویاس و خوابه ،

آرزو نقش بر آبه .....

تا نترسیدن و بخشیدن و با همدیگه راهی شدن و یاد نگیریم ،

روزای شادی رو دیدن یه سرابه !!!!!

 

ه.م غروب

  

 




سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

دل نوشته ها و دل درد ها .....

 

سلام .....

 

تو کیستی ؟

نمی خواهم بدانم  !

نامت را نمی پرسم  !

راه خانه ات را پیدا نمی کنم  !

بی ادبی ست ؟؟

می ترسم تو هم کسی باشی

مثل کسانی که می شناسم .....!!!

 

 

" به یاد آسمون هفتم " 

 




سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

آیا می دانید .....

سلام ......

 

آیا می دانید که ، چشم انسان ، 

معادل یک دوربین ۱۳۵ مگا پیکسل عمل می کند ! 




سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

شعری از اردلان سرافراز .....

سلام .....

 

عشق به شکل پرواز پرنده س

عشق ، خواب یه آهوی رمنده س

من ، زائری تشنه ، زیر باران

عشق ، چشمه آبی اما کشنده س

من ، می میرم از این آب مسموم

اما اونکه مرده از عشق ، تا قیامت ، هر لحظه زنده س

من ، می میرم از این آب مسموم

مرگ عاشق عین بودن ،اوج پرواز یه پرنده س

تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار

دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار

صدا کن اسممو از عمق شب از نقب دیوار

برای زنده بودن ، دلیل آخرینم باش 

منم من بذر فریاد ، خاک خوب سرزمینم باش

طلوع صادق عصیان من ، بیداری ام باش

عشق ، گذشتن از مرز وجوده

مرگ ، آغاز راه قصه بوده 

من ، راهی شدم نگو که زوده

اون کسی که سر سپرده مثل ما عاشق نبوده

من راهی شدم نگو که زوده

اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده ..... 

 

اردلان سرفراز

 




سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

هر روز یک داستان کوتاه 22 .....

سلام .....

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود ، میون این برهوت ،

از بخت بد تو این دیار ! 

ترس از خدا نبود .....!!!!!

 

یک روز دروغ به حقیقت گفت : بیا بریم دریا با هم شنا کنیم .

حقیقت ساده هم قبول کرد و با هم رفتن کنار دریا ، تا رسیدن به ساحل 

حقیقت لباس هاش رو در آورد که بره توی آب ، دروغ پدرسوخته هم تا دید ،

حقیقت لباسش رو درآورده ، لباس های حقیقت رو پوشید و رفت ..... 

از اون روز تا حالا حقیقت لخت و عریون و تلخ به نظر میاد و دروغ با

لباس های حقیقت ، مرتب و موجه جلوه می کنه .....

 

بیاییم فریب ظاهر قشنگ دروغ رو نخوریم .....

و حقیقت لخت و عور رو تنها نذاریم .....

 

 

 




سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

طنز روزانه .....

سلام .....

 

"طغرل" ميره تعليم رانندگی ...

ازش ميپرسن : چطور بود ؟

ميگه : "هی دون" ، بد نبود !

اما معلمش خيلی مذهبی بود ...!

ميگن : واسه چی ؟

ميگه : "هی وای من" ، 

آخه من هر كاری ميكردم ،

هر جايی می پيچيدم می گفت : یا جدهء سادات ... 

يا امام حسین ..... یا حضرت عباس ، یا اباالفضل .....

 




سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

خواندنی ها و دیدنی های جالب 21 .....

سلام ..... 

                           دیدنی ها و خواندنی ها

                                   منتخب (21)

 

روانشناسی رنگ

( از روی رنگ نام خود ببینید چه شخصیتی دارید )

 

به گفتهء روان شناسان همهء ما به نحوی تحت تاثیر رنگها هستیم و

به عبارت دیگر ( خود ) واقعی مان را با این رنگها نشان می دهیم ....

برای اسم هر فرد رنگ مخصوصی وجود دارد . که می‌تواند ، بر زندگی او

تاثیر  بگذارد . جالب است نه ؟!..... اینکه شما بدانید برای اسمتان رنگ

مخصوصی وجود دارد و می‌توانید ، راز شخصیتی خود را ، از لا به لای آن

دریابید ! باید بسیار جالب و هیجان انگیز باشد . پس به موارد زیر به

ترتیب ذکر شده کاملا توجه کنید:

رنگهای هماهنگ با ارقام و حروف عبارتند از : 

قرمز  : ۱ ، ش ، ج ، س ، الف

نارنجی :  ۲ ، ت ، ث ، ک ،  ب 

زرد   :    ۳ ، ی ، ل ، ص ،   ض 

سبز  :  ۴  ،  و  ،  م  ،  د   ،   ژ 

آبی  :  ۵ ،  چ ،  ن  ،  ط  ،   ظ 

نیلی  :  ۶   ،  ح   ،  خ   ،    ف 

بنفش :   ۷  ،  ع   ،  پ   ،   غ   

صورتی   :    ۸  ،  ز  ،  ق  ،  ه 

طلایی  :  ۹  ،  ر   ،  ذ   ،  گ  


 

برای اینکه با چگونگی موضوع آشنا شوید یک مثال می‌آوریم بدین شکل

که اسم و فامیل خودرا روی برگه کاغذی می‌نویسید و بر اساس حروف و

اعداد ذکر شده برای هر کدام ، به رنگ مربوطه دست پیدا می‌کنید .....

مثال : لیلا جلالی

ل۳  ی۳   ل۳   الف۱  ج۱  ل۳  الف۱  ل۳  ی۳

سپس اعداد را با هم جمع می‌کنیم :

۲۱=۳+۳+۱+۳+۱+۱+۳+۳+۳

باز هم دو عدد را با هم جمع می‌کنیم :

۳=۱+۲ عدد ۳ مربوط به رنگ زرد است .

حال میتوانید مشخصات خود را بخوانید .
 
صورتی

دارای قدرت جسمی بالایی هستید بخاطر ارادهء بالایی که دارید میتوانید

رویاهایتان را به راحتی به واقعیت تبدیل کنید ... با مسئولیت ها به راحتی

کنار می‌آیید و می‌توانید دیگران را در حل مشکلاتشان راهنمایی کنید ... از

نظر عاطفی فردی قوی و عمیق هستید . صمیمیت بیش از اندازه با دیگران

سخت است .

قرمز

بسیار جاه طلب بوده و گاهی برای رسیدن به اهداف خود ممکن است

از دیگران هم مایه بگذارید . قرمز رنگ حیات و جسارت است . همیشه

تلاش دارید که آشکارا به فعالیت بپردازید و مورد توجه قرار بگیرید . بسیار

خونگرم هستید و بسادگی تحریک می‌شوید .. ممکن است در اوج شادی

نیز ، ناگهان و با کوچکترین بهانه ای اخم هایتان در هم رفته و به لاک خود

فرو بروید .... باید سعی کنید که ، از انرژی فوق العاده تان در جهت مثبت

استفاده کنید .

زرد

بسیار تیز هوش هستید . شخصیتی بسیار خوش بین و فعال دارید . هرگز

در ابراز آنچه می‌خواهید بر زبان بیاورید کم نمی آورید . بخاطر زنده دلی ابتکار

و مستعد بودنتان در بر قراری ارتباطی خوب با دیگران همیشه دور و برتان پر از

دوستان مختلف خواهد بود ..... با وجودی که روحیهء بسیار شادی دارید هرگز

احساس رضایت نخواهید کرد مگر اینکه شادیهایتان را با دیگران تقسیم کنید ..

تنها ایرادی که ممکن است داشته باشید قدرت تخیل و تجسم بیش از اندازهء 

شما است که گاهی شما را در خود غرق می کند ! اگر نتوانید انرژی و توانتان

را در مسیر درستی  هدایت کنید ، در آخر خواهید دید ،  بیشتر کارهایی که با

هدفی مشخص شروع کرده اید ناتمام مانده اند...

طلایی

در هر چیزی فقط حد بالای آن می تواند رضایت خاطر شمارا بر آورده کند . از

طرف دیگر رفتار و کلامتان چنان جذابیتی دارد که به ندرت ممکن است کسی با

شما آشنا شود ولی شیفته تان نشود . دانش و آگاهی شما نسبت به زندگی

غیر قابل توصیف است . به هرچیزی با خوش بینی زیاد نگاه می کنید . می توانید 

معلم خوبی باشید و تمام تجربیاتتان را به دیگران نیز انتقال دهید . شرایط منفی

را می توانید به بهترین موقعیت ها تبدیل کنید .

نیلی

زندگی شما بیشتر به زندگی عارفان شباهت دارد . با عشق و علاقه ای که

به پاکی و زیبایی های دنیا دارید می‌توانید توان و شادی فوق العاده ای به افراد

افسرده ببخشید ..... علاوه بر روحیه و شخصیت نوع دوست و انسان پروری که

دارید ، از یک حس ششم بسیار قوی برخوردارید که ، از این طریق نیز می‌توانید

براحتی از مشکلات مردم با خبر شوید .

سبز

برای شما خیلی مهم است که برنامه روزانه داشته باشید . نظم و انضباط

برایتان اهمیت زیادی دارد . بندرت ممکن است زندگیتان آشفته و بی هدف

باشد . دیگران اغلب برای گرفتن راهنمایی های جدی ، نزد شما می‌آیند .

برای حل مشکلات دیگران بشدت حرص می‌خورید . تکامل شخصیتی برایتان

بسیار حائض اهمیت است و برای وسعت بخشیدن به دانش خود ، هرگز از

آموختن دست بر نمی‌دارید . ترجیح می‌دهید ، بجای از شاخه ای به شاخهء 

دیگر پریدن روی هدف ثابتی به فعالیت بپردازید .

بنفش

عاشق کند و کاو و جستجو در عمق هر پدیده هستید و شاید هم به همین

دلیل عشق به علوم ماوراء الطبیعه در شما به حد کافی رشد کرده است ....

و باعث شده به رشته هایی چون فلسفه روی آورید هیچ اتفاقی را به راحتی

قبول نمی‌کنید ... مگر آنکه خودتان آنرا شخصا تجربه کرده باشید ... برای حل

مشکلات نیز راه حل را در درون خود می جویید .... عاشق تنهایی هستید و

هماهنگ شدن با دیگران کمی برایتان مشکل است .

آبی

به احتمال قوی دیگران شما را شخصی بدون تعارف و غیر تشریفاتی می‌دانند

و شاید هم به همین دلیل برایشان جالب توجه هستید ... آزادی برایتان ارزش

زیادی دارد و هرگز نمی‌توانید در محیطی کار کنید که ، به شما تحکم شود و یا

زیر نظر قرار دارید . اگر این همه دنبال تنوع هستید به این دلیل است که اعتقاد

زیادی به حقیقت دارید و برای همین ، زندگی با تمام مشکلات و سختی هایش

برای شما ارزشی فوق العاده دارد .

نارنجی

شوخ طبعی و بذله گویی بخصوصی را که به ارث برده اید باعث شده محبوب

دیگران باشید . دیگران از بودن با شما لذت برده و انرژی مثبت میگیرند . سعی

می‌کنید همیشه ، لیوان را از نیمه پر آن ببینید و با بذله گویی خاص خود محیط

را برای انجام کاری مثبت فراهم سازید ..... آماده کمک به دیگران هستید .....

رنگین کمان زندگی تان را دوست دارید ، تا زندگی را ، برای دیگران نیز  زیباتر

نمایید .

در پایان لازم به ذکر است که همه چیز قابل تغییر است و این فرمول ها

همیشه با واقعیات تطابق پیدا نمی کند .....

خدا نگهدار

 

 

 

                  




سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

روز شمار تاریخ خودی .....

سلام ..... 

روز بیست و سوم : 

نمی دونم کجا شنیدم که ، ملتی که گذشتهء خودش رو

نشناسه ، راهی به سوی آینده نمی تونه باز کنه .....

حالا درست گفتم یا غلط نمی دونم ، ولی یه همچین جمله ای یادم بود ....

به همین دلیل این پست رو تا عمری باقی هست میرم ،

امید که مقبول خاطر افتد .....

 

روز جهانی پناهنده .....................................

1360/03/31 : شهادت دکتر مصطفی چمران ، روز بسیج

 

اساتید .....

1310/03/31 : گزارش خسارت وارده به صادرات ایران در مرز

ایران و افغانستان به علت اجرای قانون تعهد اسعار خارجی

در مقابل صادرات .....

1314/03/31 : اعلام رای اعتماد مجلس شورای ملی به کابینهء

محمد علی فروغی .....

1323/03/31 : آگهی تشکیل شورای کشاورزی در زنجان .....

 

در خاتمه خواهش می کنم اگر چیزی رو از قلم انداختم و شما می دونید ، 

حتما یادآوری کنید تا همین دم صبحی ، بنویسم .....

ارادتمند دلای عاشق " مخصوصا ایرانی "

ه.م غروب

 

 




سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

به یاد کودکی .....

سلام .....
 
تولد ، تولد ، تولدت مبارک
 
مبارک ، مبارک ، تولدت مبارک

لبت شاد و دلت خوش ، تو گل پرخنده باشی
 
بیا شمعا رو فوت کن ، که صد سال زنده باشی

تولد ، تولد ، تولدت مبارک
 
مبارک ، مبارک ، تولدت مبارک
 
شعر : پرویز خطیبی



سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

سخن روز .....

سلام .....

 

         وقتی درختی به تنهایی ،

در برابر باد مقاومت می کند می شکند .....




سه شنبه 31 خرداد 1390
ن :

مناجات .....

سلام .....

                      

         پروردگارا بپذیر عذرم را و رحم کن ،

              به سختیه گرفتاری ام .....




دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

بغض .....

سلام .....

 

چشم هایم را

به بارورترین ابر آسمان

پیوند میزنم

و دلم را

به خونین ترین انار باغ

بغضم را ای کاش میشد

فریاد زنم

تا که شرمنده شود

غرنده ترین تندر پاییزی

اینجا آدمیان کرند و کور

اینجا موطن بی دل ترین  

انسان های تاریخ خداست

و نیز بی رحم ترینشان

اینجا برای نان باید جان بگیری

و برای آب

رویاهای خواب آشفته کنی

اینجا سرزمین بی دستان است و

حسرت روزان دست گیری

خدایا .....

طولانی ترین جادهء بی بازگشت هزاره ها کجاست ؟

تا گام نهم در آن ،

یا عمیق ترین اقیانوس هستی ،

تا رها کنم خود را در بسترش ...

چرا که ، نه به همپا امیدی ست

و نه ، به " مانده عشقی " .....

 

ه.م  غروب

 




دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

آسمون هفتم 16 .....

 

سلام ..... ..

یک روز پیدایی ، ولی

یک چند روزی ...نه  !!

عذر گناهت را بگو

شاید .. شوم ، آگه


فرقی ندارد .. روز و شب  ..با من تو همراهی

خورشید در روزی و  ..

در شب های من  ..چون مه

وقتی

میان کوچه ها ..حیران تردیدم

همچون .. غریب آشنایی  ..

می رسی از ره  .....

با یک سلام و .. خنده  ..

با تصویر زیبایی

دست قلم در دست تو  .....

تا

.
.

یک غزل  ..ناگه  ...........



" آسمون هفتم " 




دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

آیا می دانید .....

سلام .....

 

آیا می دانید که ، خنده آسان تر از اخم کردن است ؛

برای خندیدن انسان از ۱۷ عضله صورت و گردن ، 

استفاده می کند ؛ در حالی که برای

اخم کردن از ۴۰ عضله .....




دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

شعری از مهدی اخوان ثالث .....

سلام .....

 

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ،

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .

نگه جز پیش پا را دید نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کسی یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟

مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای

منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم

منم من ، سنگ تیپاخوردهء رنجور

منم ، دشنام پست آفرینش ،نغمهء ناجور

نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم

حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نیست ، مرگی نیست

صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگزارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است

حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان

نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلتهای بلور آجین

زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است .....

 

دعایم ، همه این است

که روح تو قرین رحمت و

یادت گرامی باد .....

ه.م غروب

 




دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

هر روز یک داستان کوتاه 21 .....

سلام .....

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود ، میون این برهوت ،

از بخت بد تو این دیار ! 

ترس از خدا نبود .....!!!!!

 

مردی در چمزاری نشسته بود ، با خود 

نجوا كرد : " خدايا با من صحبت كن " 

يک چكاوک آواز خواند ، ولی مرد  : نشنيد !

پس مرد با صدای بلند گفت : " خدايا با من صحبت كن "

آذرخش در آسمان ، غريد ولی مرد متوجه نشد !

مرد فرياد زد : " خدايا يک معجزه به من نشان بده "

يک تولد و زندگی جدید آغاز شد ، ولی مرد نفهميد !

مرد نااميدانه گريه كرد و

گفت : " خدايا مرا لمس كن و بگذار تو را بشناسم "

پس خدا فرشته ای را به هیئت پروانه نزد مرد فرستاد و

او را لمس كرد .....

ولی مرد ، بالهای پروانه را شكست و در حالی كه

خدا را درک نکرده بود ، از آنجا دور شد ...!!!

 

بیاییم از نو ببینیم ، چمنزار زندگی ما نیست ؟! 

به خدا که همهء چیز ها خداییست ،

آنقدر نزدیک است که اگر قابل لمس بود ،

کافی بود فقط دستی دراز کنیم ...

بیاییم نفسی تازه کنیم ، عطر او همه جا پیچیده .....

 




دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

طنز روزانه .....

سلام .....

 

" طغرل " میره بالای پل عابر پیاده ، 

داد می زنه : " هی وای من " ،

هی میگین من خرم ، من نمی فهمم ،

من شعور ندارم ، ولی وجدانا شهرداری 

از من خرتر نیست ؟! ...............

آخه شماها اون پایین رودخونه می بینین ،

که شهرداری اومده روش پل زده ؟!...




دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

خواندنی ها و دیدنی های جالب 20 .....

 سلام .....

         دیدنی ها و خواندنی ها

           تست میزان شجاعت

 

 

سایت كوچولو                                              
سایت كوچولو                                             
سایت كوچولو                                           
سایت كوچولو                                           
نظر فراموش نشه                                            

 

این یک تست خودشناسی است که شما می توانید

با پاسخ دادن به سوالات آن خود را محک زده و بدانید

که چقدر جسارت دارید ؟

جسارت به معنای پر رویی و گستاخی نیست و حتی

به معنی اعتماد به نفس بالا هم نیست ! بلکه جسارت

به معنی بهترین عملکرد در وضعیت بحرانی است و

این رفتار باید به نحوی باشد که انسان متضرر نشود .

در اینجا پنج سوال وجود دارد که هر کدام دارای

پنج گزینه است وشما دوستان خوبم باید هر یک از

سوالات را بر حسب عملکرد خودتان پاسخ دهید و

برای هر سوال یک گزینه را انتخاب نمایید :                   

(لازم نیست که بگوییم حداقل با خود صادق باشید)


۱. تصور کنید که در صف ایستگاه اتوبوس هستید ،

زمانی که اتوبوس می رسد شخصی بدون نوبت ،

خودش را جلوی شما جا می دهد ومی خواهد

وارد اتوبوس شود در این جور مواقع شما معمولاً

کدام یک از این اقدامات را انجام می دهید ؟ (فقط یک مورد)

A. با او برخورد جدی می کنم ومعمولا بسیار عصبانی

و ناراحت می شوم .

B. به او نگاه تذکر دهنده ای می کنم و حداکثر سری

به حالت تاسف برای کار زشت او تکان می دهم ولی

در هر صورت اجازه می دهم سوار شود .

C. از پشت سر به شانه او می زم و با ارامش به او

میگویم : ببخشید آخر صف این جا نیست !

D. در این جور مواقع احتمال دارد با عصبانیت و تندی

با او درگیر شوم در هر صورت به هیچ وجه نمی گذارم

که جلوتر از من سوار شود .

E. معمولا در این جور موارد به این افراد بی فرهنگ

جیزی نمی گویم چون مطمئنم این افراد

درست بشو نیستند .

۲. در مواقعی که نمی خواهید با کسی درگیری

و مشاجره داشته باشید و به اصطلاح کوتاه می آیید

چه احساسی دارید ؟

A. نمی خواهم به خاطر مساله کوچکی درگیر شوم

و وقت خود را تلف کنم .

B. می ترسم به خاطر یک مساله کوچک مورد

ضرب و شتم قرار گرفته و آسیب جدی ببینم .

C. درگیری را کار درستی نمی دانم ولی اگر

مجبور شوم این کار را می کنم .

D. هرگز کوتاه نمی آیم ، به هر قیمتی که برایم

تمام شود .

E. در مواقع درگیری احساس خوبی ندارم برای

همین درگیر نمی شوم .

۳. تصور کنید که برای دیدن فیلم مورد علاقه تان به

سینما رفته اید و در حین دیدن فیلم متوجه عده ای

می شوید که در پشت سر شما شروع به صحبت

کرده اند به طوری که شما متوجه بعضی از

قسمت های فیلم نشده اید در این جور مواقع

چه می کنید ؟

A. ترجیح می دهم سکوت کنم و چیزی به آنها نگویم

در حالی که از درون عصبانی و ناراحت می شوم .

B. حتماً به مسئول سالن اطلاع می دهم تا به آنها

تذکر دهد .

C. برمیگردم و با لحنی آرام و مودبانه به آنها

می گویم : ببخشید ، سر و صدای شما نمی گذارد

که من متوجه فیلم بشوم .

D. معمولا در این جور موارد نمی توانم جلوی خودم را

بگیرم بنابراین به احتمال زیاد با آن ها به شدت برخورد کرده

و درگیر می شوم .

E. در حالی که چند بار برمیگردم ، فقط به آن ها نگاه

اعتراض آمیزی می کنم و در نهایت احتمال دارد

با عصبانیت سالن سینما را ترک کنم .

۴. شاید برای شما پیش آمده که از فروشگاهی در محله تان

کنسروی را خریده باشید و وقتی که به منزل رفتید متوجه

شده اید که از تاریخ مصرف آن مدتی گذشته است در این طور

مواقع چه اقدامی انجام می دهید ؟

A. قوطی کنسرو را دور انداخته و از فروشگاه دیگری خرید

می کنم و شاید چندان عصبانی نشوم .

B. قوطی را بر میدارم و به نزد فروشنده می روم و با عصبانیت

با او برخورد می کنم و بدون اینکه پول آن را پس بگیرم

با ناراحتی برمیگردم و شاید دیگر هرگز از آن فروشگاه

خرید نکنم .

C. آن را نزد فروشنده برده و به آرامی به او میگویم نباید

این جور مواد غذایی را بفروشید پس لطفا این را پس بگیرید و

پولم را میگیرم و شاید باز هم از آن فروشگاه خرید کنم .

D. شکایتی تنظیم کرده و همراه با کنسرو به مراجع ذیصلاح

رجوع می کنم تا با آن فروشنده برخورد جدی صورت گیرد .

E. در این جور مواقع بسیار ناراحت وعصبانی می شوم و شاید

حتی پیش فروشنده نروم ولی در هر صورت هرگز از او خرید

نخواهم کرد .

۵. اگر روزی سوار اتوبوس شوید و شخصی از شما بلیت بگیرد

و آن را به راننده بدهد بدون اینکه پول آن را بپردازد معمولا

در این جور مواقع چه برخوردی می کنید ؟

A. من فکر می کنم که یک بلیت ارزش چندانی ندارد .

B. به او می گویم : عذر می خوام پول بلیت مرا بدهید و اگر

نپرداخت اهمیت نمی دهم .

C. نگاه آرامی به او می اندازم تا خجالت بکشد چون آنقدر

پر رو نیستم تا پول یک بلیت را بخواهم .

D. با جرات به او می گویم پول بلیت را بدهید و اگر نداد او را

مجبور می کنم که بلیت مرا پس بدهد .

E. معمولا موارد بزرگ تر و با ارزش تری را به دلیل

خجالت کشیدن از دست داده ام چه برسد

به یک بلیط کم ارزش !

بعد از این که گزینه های خود را انتخاب کردید برای هر یک از

گزینه های مشخص شده مانند این الگو یک امتیاز درنظر بگیرید :

                  A=۱ ، B=۲ ، C=۳ ، D=۴ ، E=۵

الف : اگر امتیاز به دست آمده شما بین ۵ تا ۱۳ باشد

باید بدانید که دارای جسارت اجتماعی ضعیف تا متوسط هستید

قطعا هر قدر که به عدد ۱۳ نزدیک تر باشید وضعیت بهتری

خواهید داشت و این در حالی است که احتمالا در اکثر مواقع

از حقوق خود می گذرید و یا این که نمی توانید حرف دلتان را

بزنید و بر خلاف انتظار خود عمل می کنید .

ب : اگر امتیاز به دست آمده شما یکی از اعداد ۱۴ تا۱۵  باشد

باید بدانید که شما دارای بهترین حد مطلوب از یک

جسارت اجتماعی هستید در صورتی که کسی نمی تواند

حق شما را بخورد و اگر هم چیزی را ببخشید این کار را

آگاهانه و برحسب شناخت انجام داده اید .

ج : اگر امتیاز به دست آمده بیشتر از عدد ۱۵ باشد باید بدانید

که شما دارای جسارت اجتماعی لازم و مفیدی هستید ولی

احتمالاً تا حدی آن را با عصبانیت و پرخاشگری مخلوط می کنید

و گاهی متوجه می شوید که به خاطر مسایل جزیی در گیر

و عصبانی شده اید .....

امیدوارم همه شما دوستان خوبم از یک جسارت اجتماعی

مطلوبی برخوردار باشید تا هیچگاه حقتان پایمال نشود .

 

در پایان باید یادآوری کرد

که حق گرفتنی ست نه دادنی .....

خدانگهدار .....

 

          

                  منتخب (20) 




دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

روز شمار تاریخ خودی .....

سلام ..... 

روز بیست و دوم : 

نمی دونم کجا شنیدم که ، ملتی که گذشتهء خودش رو

نشناسه ، راهی به سوی آینده نمی تونه باز کنه .....

حالا درست گفتم یا غلط نمی دونم ، ولی یه همچین جمله ای یادم بود ....

به همین دلیل این پست رو تا عمری باقی هست میرم ،

امید که مقبول خاطر افتد .....

 

1373/03/30 : شهادت زائران حرم رضوی به دست

ایادی آمریکا .....

1307/03/30 : اساسنامهء بانک ملی ایران .....

1313/03/30 : بخشنامهء دعوت از دانش آموزان برای مشاهدهء

آونگ آویخته شده در دانشکدهء معقول و منقول .....

1325/03/30 : مصوبهء تبدیل بخش کازرون به شهرستان .....

 

در خاتمه خواهش می کنم اگر چیزی رو از قلم انداختم و شما می دونید ، 

حتما یادآوری کنید تا همین دم صبحی ، بنویسم .....

ارادتمند دلای عاشق " مخصوصا ایرانی "

ه.م غروب

 

 




دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

به یاد کودکی .....

سلام .....
 
ای زنبور طلایی
نیش می‌زنی بلایی
پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره .....
کندو داری تو صحرا
سر می‌زنی به هر جا
پاشو پاشو بهاره
عسل بساز دوباره .....



دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

سخن روز .....

سلام ..... 

رمز کلیهء پیروزی ها اراده ست .....




دو شنبه 30 خرداد 1390
ن :

مناجات .....

سلام .....

                           

 

سپاس خدای را ، که پروردگار جهانیان است .....




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

آغاز تو .....

سلام .....

 

و بدینسان زندگی مرا به مرگ فرا خواند !

پایانی بر آغازی دور .....

آغاز آدم !

پایان چه بگویم ؟ شاید من ...

آغاز گناه !

پایان چه بگویم ؟ شاید وصل ...

آغاز تنهایی !

پایان چه بگویم ؟ شاید مرگ ...

هزاران دریغ و هزاران افسوس بر آن آغاز !!!

و بر این پایان .....

هزاران عشق ، هزاران درود بر میانهء راه ...

بر نگاهی !

بر کلامی ، برتماسی !

شاید فرجام من ؟!!!

بر دستی !

بر دوستی ( رفاقت ) !

شاید رهایی !

شاید آغاز تو ..........!!!

 

ه.م غروب

 




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

آسمون هفتم 15 .....

سلام.....

دیوارهای شهر

پر شده از موش ها

که شکر خدا

هر دو گوش را ،

به دیوار می دهند

و سپس

در مدار تکرار ...

جریان ممتد دردیست بر قرار

.
.
تا می رسد به دیوار این اتاق

احساس لرزشی از موج های دل بیقرار من

فریاد از فراق  .....

ای کاش

موش ها راز دار نباشند

تا به تو بگویند

آن چه را که شنیده اند !!!


آسمون هفتم " 




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

آیا می دانید .....

سلام .....

آیا می دانید که ، پروانه ها ، 

با پای خود مزه را احساس میکنند .....




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

شعر و نوشته ای از دکتر علی شریعتی .....

سلام .....

 

نمی دانم ...

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم ،

که از خاک گلویم سوتکی سازد ،

گلویم سوتکی باشد ،

به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او

یکریز و پی در پی

دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد ،

بدین سان بشکند در من

سکوت مرگبارم را .....

 

قرآن ما شرمندهء تو هستیم .....!!!

 

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام

که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم

می پرسند ” چه کس مرده است ؟ ” چه غفلت بزرگی که

می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است ...

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخهء عملی به یک

افسانهء موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق می کند که ترا

بر روی برنج نوشته ، ‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌

یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد

که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …

آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و

ترا می شنوند ،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق

به پای موسیقی های روزمره می نشینند ...

اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین

فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقهء نفس است


قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای

حفظ کردن تو با شمارهء صفحه ، آخر به اول ،‌ یک معرفت است

یا یک رکورد گیری ؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، ‌

حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

 

در آخر خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو ...

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که

قرآن همین الان به ایشان نازل شده است .

آنچه ما باقرآن کرده ایم

تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیده ایم .....

 




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

زندگی نامهء دکتر علی شریعتی .....

سلام .....

" زندگینامه دکتر علی شریعتی "

 

                

در یکی از روزهای سال 1312 در خانوادهء محمد تقی شریعتی

مرد دین و خدا ، آموزگاری خردمند و انسانی پارسا و کوشا

نوزادی چشم به جهان گشود .

پدرش با ارادت خاصی که به پیشوای  بزرگ شیعیان و ابرمرد

دنیای اسلام داشت ، او را " علی" نام نهاد . علی دوران

کودکی را پشت سر گذاشت و راهی دبستان شد .

شش سال بعد به دبیرستان فردوسی رفت و سپس

دانشسرای مقدماتی را در مشهد به پایان برد . همهء

آنهائی که علی را از نزدیک میشناختند بدین واقعیت اعتراف دارند

که میان علی جوان 19 ساله با دیگر جوانان هم سن و سالش

تفاوتی قابل درک وجود داشت . علی بر خلاف دیگر جوانان

علم و آگاهیش به آموخته هایش در دورهء دبیرستان و دانشسرا

محدود نمی شد ، وی با شوقی بسیار در محضر پدر فاضلش

به کسب علم واقعی پرداخته و در آن سن و سال به

آگاهی های چشمگیر دست یافته بود که تحصیلات درسی اش

اعتبار چندانی در برابر آن آموخته ها نداشت .

وی با پایان کار دانشسرا به آموزگاری پرداخت و به کلاس درس

قدم گذارد و به کاری پرداخت که در تمامی دوران زندگی کوتاهش

سخت به آن شوق داشت و با ایمانی خالص با تمامی وجودش

آنرا دنبال کرد .

شریعتی در سال 1334 به دانشکدهء ادبیات و علوم انسانی

دانشکدهء مشهد وارد گشت و رشتهئ ادبیات فارسی را برگزید .

سال 1335 سالی است که با آن مرحلهء خاصی در زندگی علی

آغاز می شود . در این سال علی همسری برمی گزیند و با یکی از

همکلاسان خود بنام ، پوران شریعت رضوی ازدواج می کند . علی

از آن تاریخ با بهره مند بودن از صمیمیت فداکاری ، گذشت و

جنبه های انسانی همسرش ، دغدغهء خاطری از بابت

زندگی خانوادگی نداشت تا جائی که عمدهء بارمسئولیت زندگی

بر دوش همسر فداکارش بود .

شریعتی در طول مدت تحصیل در دانشکدهء ادبیات با علاقه ای خاص

به کار تحقیق و پژوهش در زمینه های مختلف پرداخت و دست

به انتشار آثاری چون ، ترجمهء ابوذر غفاری ، ترجمهء نیایش

اثر الکسیس کارل و یک رشته مقاله های تحقیقی در این زمینه

همت گماشت . این همه معرف خصوصیات روحی و جهت فکری

و دقت و ارزش کارهای تحقیقاتی جوانی بود که هیچگاه از تفکر ،

خلق و آفرینش باز نایستاد .....

درج در ادامهء مطلب .....




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

هر روز یک داستان کوتاه 20 .....

سلام ..... 

 

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود ، میون این برهوت ،

از بخت بد تو این دیار ! 

ترس از خدا نبود .....!!!!!

 

بر سر مزار کشیشی در کلیسای وست مینستر لندن

نوشته شده است : " کودک که بودم می خواستم

دنيا را تغيير دهم . بزرگتر كه شدم ، متوجه شدم

دنيا خيلی بزرگ است من بايد انگلستان را تغيير دهم .

بعد ها انگلستان را هم بزر گ ديدم و تصميم گرفتم

شهرم را تغيير دهم . در سالخوردگی تصميم گرفتم

خانواده ام را متحول كنم . اينك كه در آستانهء مرگ

هستم می فهمم كه اگر روز اول خودم را ، تغيير

داده بودم ، شايد می توانستم دنيا را هم تغيير دهم !!!!! "

 

بیاییم قبل از هر تصمیمی ، اول خودمان را تغییر دهیم .....

 

 




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

طنز روزانه .....

سلام .....

 

"طغرل" خیالش راحت ، امروز کاریش ندارم ..... 

سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب

بی مدرکی است و به کلاس اندرش مزيد در به دری ،

هر ترمی که آغاز می شود موجب پرداخت زر است و

چون به پايان می رسد مايه ضرر ، پس در هر سال

دو ترم موجود و بر هر ترمی شهريه ای واجب .....

از ایل و تبار که بر آيد ...... کز عهده خرجش به در آيد !!!!! 

 




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

خواندنی ها و دیدنی های جالب 19 .....

سلام ..... 

          دیدنی ها و خواندنی ها

                   منتخب (19)

 

 

تست آلزایمر                                                     

آرامش داشته باشید و ساکت بنشینید .


1. در متن زیر C را پیدا کنید .

از مکان نمای موس استفاده نکنید .
 


                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO COOOOOOOOOOOOOOO
                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
                                                                     OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO



 

2. اگر در متن بالا C را پیدا کردید ، حالا 6 را پیدا کنید .


9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999699999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999

3. حالا حرف N را بیابید .

کمی مشکلتر از قسمتهای بالا میباشد .


MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MNMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
 
 
 

 

این یک شوخی نیست . اگر شما قادر بودید که

این سه تست را پشت سر بگذارید ، شما دیگر

هیچ وقت نیاز به دکتر اعصاب و روان نخواهید داشت .

 

مغز شما عملکرد خوبی دارد و از بیماری

آلزایمر (Al Zheimer) در امان خواهید بود .....


 

 




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

روز شمار تاریخ خودی .....

سلام ..... 

روز بیست و یکم : 

نمی دونم کجا شنیدم که ، ملتی که گذشتهء خودش رو

نشناسه ، راهی به سوی آینده نمی تونه باز کنه .....

حالا درست گفتم یا غلط نمی دونم ، ولی یه همچین جمله ای یادم بود ....

به همین دلیل این پست رو تا عمری باقی هست میرم ،

امید که مقبول خاطر افتد .....

 

1356/03/29 : درگذشت دکتر علی شریعتی .....

 

در خاتمه خواهش می کنم اگر چیزی رو از قلم انداختم و شما می دونید ، 

حتما یادآوری کنید تا همین دم صبحی ، بنویسم .....

ارادتمند دلای عاشق " مخصوصا ایرانی "

ه.م غروب

 

 




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

به یاد کودکی .....

سلام .....

موش اومد تو خونمون
 
 
رفت توی آشپز خونمون
 
پنیرا رو خورده بود
 
روغنا رو ریخته بود
 
وای از این موش بلا
 
میدمش گربه سیاه
 
گربه سیاهه بخورش
 
بچه هاش بزرگ بشن
 
تو کوچه ها ولو بشن
 
میو میو میو میو




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

سخن روز .....

سلام .....

     وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ،

جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است .....




یک شنبه 29 خرداد 1390
ن :

مناجات .....

سلام .....

                           

خدایا ، هیچ گناهی بر من مگذار ، مگر اینکه عفو کنی .....




شنبه 28 خرداد 1390
ن :

آسمون هفتم 14 .....

سلام .....

  
نشانت را نگفتی با من و رفتی

و حتی ، من نمی دانم که نامت چیست !!

چه فرقی می کند .. ؟!!

وقتی که از بعد مسافت ها

به من یک حس تازه ارمغان دادی

ومن از عطر آن یک لحظه تا هستم

چنین مدهوشم و مستم

نگاهی کن به حال زار من بنگر

من بی بال و پر آخر ....   .

چگونه در پی ات تا بی کران جستم .....!!!!!



" آسمون هفتم " 




شنبه 28 خرداد 1390
ن :

آیا می دانید .....

سلام .....

مغز انسان بیش از سایر اعضای بدن کار میکند و

بیش از۲۰% از انرژی بدن را مصرف می کند .....




شنبه 28 خرداد 1390
ن :

اشعاری از حکیم عمر خیام .....

سلام .....

 


اشعار خیام
 
افسوس كه رفت عمر بر بيهوده هم لقمه حرام و هم نفس آلوده
فرمودهء ناكرده سيه رويم كرد فرياد ز كرده های نا فرموده
   
هر دل كه اسير محبت اوست خوش است هر سر كه غبار سر آن كوست ، خوش است
از دوست به ناوک غم آزرده مشو خوش باش كه هر چه آيد از دوست خوش است
   
گويند بهشت و حور عين خواهد بود آنجا می ناب و انگبين خواهد بود
گر ما می و معشوق پرستيم رواست چون عاقبت كار همين خواهد بود
   
از تن چو برفت جان پاک من و تو خاک دگران شود مغاک من و تو
زين پس ز برای خشت گور دگران در كالبدی كشند خاک من و تو
   
گاه سحر است خيز ای مايه ناز نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز
كه آنها كه بجايند نپايند دراز و آنها كه شدند كس نمی آيد باز
   
گويند : هر آن كس كه با پرهيزند آنسان كه بميرند بدانسان برخيزند
ما با می معشوق از آنيم مدام باشد كه به حشرمان چنان برانگيزند
   
چندين غم مال و حسرت دنيا چيست ؟ هرگز ديدی كسی كه جاويد بزيست ؟
اين چند نفس در تن تو عاريتی ست با عاريتی عاريتی بايد زيست
   
در عشق تو از ملالتم ننگی نيست با بيخبران در اين سخن جنگی نيست
اين شربت عشق داروی مردانست نامردان را از اين قدح رنگی نيست
   
می خوردن و گرد نيكوان گرديدن بهتر كه به رزق زاهدی ورزيدن
گر دوزخی اند مردم مست ، بگوی پس، روی بهشت را كه خواهد ديدن ؟
   
می خور كه ترا بی خبر از خويش كند خون در دل دشمن بد انديش كند
هشيار بدن چه سود دارد ؟ جز آنک ز انديشهء پايان ، دل تو ريش كند
   
نا كرده گناه در جهان كيست ؟ بگوی و آنكس كه گنه نكرد چون زيست ؟ بگوی
من بد كنم و تو بد مكافات دهی

پس فرق ميان من و تو چيست ؟ بگوی

 
 
خدایش بیامرزاد .....
 



شنبه 28 خرداد 1390
ن :

زندگی نامهء شاعر .....

سلام .....

 

مروری کوتاه بر زندگی خیام


حجه‌الحق امام غیاث‌الدین عمربن ابراهیم خیامی معروف به حکیم عمر خیام در اول ذیحجه ۴۳۹ قمری (۱۸ ماه مه ۱۰۴۸ میلادی) در نیشابور متولد شد . شاگرد امام‌الحرمین جوینی، ابوالحسین انبیری و … بوده است. ابن سینا ۱۱ سال قبل از تولد خیام چشم از جهان فرو بسته بود اما خیام همواره خود را شاگرد او ‌دانسته و ارادتی وافر به او داشته است . روزی در حضور او از کسی سخن می‌گویند که نظریات ابوعلی سینا را رد می‌کرده و نظر خیام را می‌پرسند . می‌گوید : او را رتبهء یافت کلام ابوعلی نیست ؛ چگونه رتبهء اعتراض باشد او را !؟

خیام در تمام علوم زمان خود سرآمد بود . در اوان جوانی رساله‌ای در گرفتن جذر و کعب نوشت . در سمرقند در سایهء حمایت ابو طاهر عبدالرحمن‌بن علق رساله‌ای در جبر و مقابله نوشت . در این رساله معادلات درجهء دوم و درجهء سوم از راه‌های هندسی و جبری حل شده‌اند . او بسیاری از مسائل جبری را با استفاده از مقاطع مخروطی حل کرد . خیام همچنین بسط دوجمله‌ای که اکنون به بسط دوجمله‌ای خیام- نیوتن (۱۷۲۷-۱۶۴۲ میلادی) معروف است را نوشت . 

زندگی خیام  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir

مقبره خیام – نیشابور

 

زندگی نامهء خيام

--------------------------------------------------------------------------------

غياث الدين ابوالفتح عمر بن ابراهيم نيشابوری موسوم به خيام از بزرگترين و مشهورترين شعرای تاريخ ايران بعد از اسلام است كه معروفيت وی مرزها را در نورديده و در سرتاسر گيتی به عنوان شاعری خردگرا شناخته شده است . حكيم عمر خيام اگرچه بيشتر به عنوان شاعری رباعی سرا شهره گشته است ولی در واقع فيلسوف و رياضيدانی بزرگ بود كه در طول عمر دراز خويش كشفيات مهمی در رياضيات و نجوم انجام داد .

زندگی حكيم همچون عقايد و انديشه های ژرف و پويندهء او در هاله ای از ابهام فرو رفته است و افسانه هايی كه به اين دانشمند بزرگ نسبت داده اند حقايق و زندگی او را تا حدودی با داستان هايی غير واقعی درآميخته است . تاريخ زندگی حكيم معلوم نيست ولی بنابر شواهد امر خيام در سال 439 ه.ق در نيشابور ، شهری كه به آن عشق ميورزيد و بخش مهمی از ايام عمرش را در آن گذارند ، به دنيا آمده است . دوران كودكی و نوجوانی حكيم نيز كاملا مشخص نيست ولی بطور قطع وی مطالعات خود در زمينه علوم معمول آن روز را در نيشابور سپری كرده و به سبب نبوغ ذاتی و ذهن خلاق و استعداد والای خويش به دستاوردهای شگرفی نايل آمده است . نقل شده است كه خيام در كودكی با خواجه نظام الملك طوسی و حسن صباح مؤسس فرقه اسماعيليه همدرس بود و آن سه عهد كردند هر يک که در بزرگی به منصب و مقامی دست يافت دو يار دبستانی ديگر را نيز بالا كشد .....
اين روايت براساس تحقيقات دانشمندان و مقايسهء تاريخی زندگی اين سه شخصيت برجسته قاطعانه رد شده است .....

 

بر روی ادامهء مطلب کلیک کنید ... 




شنبه 28 خرداد 1390
ن :

جم نامه 17.....

سلام .....

بیایید محفلی بر پا کنیم از جمله خوبی ها

سخن ها را به پرواز آوریم از مهربانی ها

بسازیم بزم زیبایی به یمن خوب گفتن ها

که در پیری دل ما شاد باشد چون جوانی ها

 

" جم "




شنبه 28 خرداد 1390
ن :

هر روز یک داستان کوتاه 19 .....

مردی با اسب و سگش در جاده ای راه می رفتند .

هنگام عبور از كنار درخت عظيمی ، صاعقه ای فرود آمد

و آنها را كشت . اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را

ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت .

(گاهی مدت ها طول می كشد تا مرده به شرايط جديد خودش پی ببرد .)

پياده روی درازی بود ، تپه بلندی بود ، آفتاب تندی بود ،

عرق می ريختند و به شدت تشنه بودند . در يك پيچ جاده ، 

دروازه تمام مرمری عظيمی ديدند كه به ميدانی با

سنگفرش طلا باز می شد و در وسط آن چشمه ای بود كه آب

زلالی از آن جاری بود . رهگذر رو به مرد دروازه بان كرد و 

 

گفت : "روز به خير ، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است ؟"

دروازه بان : "روز به خير ، اينجا بهشت است"

مرد پاسخ داد : "چه خوب كه به بهشت رسيديم ،

خيلی تشنه ايم" . دروازه بان به چشمه اشاره كرد و

گفت : "ميتوانيد وارد شويد و هرچه قدر دلتان می خواهد

بنوشيد ." مرد گفت : "اسب و سگم هم تشنه اند ."

نگهبان : "واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است ."

مرد خيلی نااميد شد ، چون خيلی تشنه بود ، اما حاضر نبود

تنهايی آب بنوشد . از نگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد .

پس از اينكه مدت درازی از تپه بالا رفتند ، به مزرعه ای رسيدند .

راه ورود به اين مزرعه ، دروازه ای قديمی بود كه به يك جادهء خاكی

با درختانی در دو طرفش باز می شد .

مردی در زير سايه درخت ها دراز كشيده بود و صورتش را با كلاهی

پوشانده بود ، احتمالأ خوابيده بود .

مسافر گفت : "سلام و روز به خير"

مرد با سرش جواب داد . مسافر دوباره گفت : "ما خيلي تشنه ايم ،

من ، اسبم و سگم ." مرد در حالی که هنوز دراز کشیده بود 

به جايی اشاره كرد ، و گفت : "ميان آن سنگها چشمه ایست .

هرقدر كه می خواهيد بنوشيد ."

مرد، اسب و سگ ، به كنار چشمه رفتند و تشنگی شان را

فرو نشاندند . مسافر از مرد تشكر كرد .

مرد گفت : "هر وقت كه دوست داشتيد ، می توانيد برگرديد ."

مسافر پرسيد : "فقط می خواهم بدانم نام اينجا چيست ؟"

مرد کلاه بر سر جواب داد : " بهشت "

مسافر با تعجب گفت : " بهشت ؟! اما نگهبان دروازه مرمری هم

گفت : آنجا بهشت است ." مرد با خنده گفت : " آنجا بهشت نيست ،

دوزخ است ." مسافر حيران ماند و گفت : "بايد جلوي ديگران را بگيريد

تا از نام شما ، سوء استفاده نكنند ! اين اطلاعات غلط باعث

سردرگمی زيادی می شود !!!

مرد پاسخ داد : "كاملأ برعكس ؛ در حقيقت لطف بزرگی به ما می كنند !

چون تمام آنهايی كه حاضرند بهترين دوستانشان را ترك كنند ،

همانجا می مانند !!!!!

 

در مورد اطلاعات غلط و بهشت و جهنم قضاوت و انتخاب با شما

فقط بیاییم رفیق نیمه راه نباشیم .....

 

 

 

سلام .....

 

 

 

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود ، میون این برهوت ،

از بخت بد تو این دیار ! 

ترس از خدا نبود .....!!!!!

 





تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل درد غروب و آدرس deldardeghoroob.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.